🌷🕊 #نوید_افکاری #مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی و...

👩‍❤️‍👨 👰 کریستین چند هفته پیش ازدواج کرد. اما این عروسی یه فرق بزرگ داشت. عروس ما به لنف‌ادم اولیه مبتلاست. از سال ۲۰۱۴(زمانی‌ که نوزده ساله بود) در یک پا و از ۲۰۱۹پای دیگرش هم به لنف‌ادم مبتلا شد. مسلماً بودن تو این شرایط، وقتی که هنوز خیــــلی جوان هستی، خیلی از آرزوهات رو می‌کُشه و خوش‌بینی و رویاپردازی، جای خودش رو به ناامیدی و گوشه‌نشینی میده. اما برای کریستین بعضی چیزها تغییر کرد. عشق رو تو زندگیش پیدا کرد. من هم این تجربه رو داشتم. اما فقط بخش اولش رو. همیشه به این فکر کردم که قرار نیست مورد تأیید یک مرد قرار بگیرم و به‌خاطر سلامتی نصفه و نیمه‌ای که دارم و تفاوت‌های ظاهریم، هیچ‌وقت دوست داشته نمیشم. حالا این قضیه که اصلاً چرا باید منتظر تأیید مردها بمونم و ارزش واقعی من رو دیگران مشخص نمیکنن، جای بحث داره. ولی سالها خودم رو اذیت کردم و خودم رو دوست نداشتم تــا اینکه یاد گرفتم، قرار نیست فقط با ازدواج کامل و خوشبخت باشم. زندگی روی خوشش رو به هزاران شکل به ما نشون میده.(گاهی هم فقط به تعداد انگشت‌های یک دست🙄) اما هنوز ردِ زخم‌هایی که به خودم زدم رو روی روح و قلبم حس میکنم. به خواست کریستین، عکس‌های عروسیش رو بدون ادیت میذارم اینجا، گرچه انقدر خوشگلن که نیازی به ادیت ندارن😌 آرزوی خوشبختی میکنم برای هردوشون❤ @8furlongs_of_lymph #لنف_ادم #لنفادم #لنف_ادم_چیست #عروس #ازدواج #بانداژ #لنف_ادم_دست #لنف_ادم_پا #لنف_ادم_ثانویه #لنف_ادم_اولیه #ریلز #عروسی_رویایی #lymphedema #breastcancer #cancer #primarylymphedema #CDT #bride #depression #happy

💊💉🩸🩺 ظاهر سلولیت میتونه این شکلی باشه. انگار عضو مبتلا به لنف‌ادم رو از زیر غلطک رد کردن و بافت و استخوانش کاملاً لِه شده. انگار کف پام هزاران میخ وارد کردن و موقع قدم برداشتن تمامشون تا مغز استخوانم میرن. دو روزِ کامله که هرچی خوردم بالا آوردم، در حد پنج قدم فاصله تخت تا دستشویی رو به سختی طی کردم، با گریه و فریاد چندبار تونستم روی تخت غلط بزنم، تقریباً 90درصد زمان رو تحت تأثیر دارو و منگ بودم. حرارتی که از پام حس میکنم، مثل کوره آتیشه ولی تنم مهاجرت کرده سیبری. جهنم می‌تونه هر شکلی باشه، ولی جهنم من علاوه بر زندگی کردن در یک جغرافیای مزخرف و فرهنگ مزخرف‌تر از خودش، تحمل دردهاییه که نمی‌دونم چـــــــرااااا قرار نیست تموم بشن. تا کِی؟ دیگه چقدر قراره ادامه پیدا کنه؟ لعنت به زندگی‌ای که سهمش از دنیا همه‌اش درد و بیماریه. 📌سلولیت چیست؟ سلوليت نوعى عفونت است كه در بافت زير پوست شكل می‌گيرد و علائم آن شامل قرمزى وحرارت زياد، تب، و يا علائمى شبيه آنفولانزا است (سريعاً بايد به پزشك اطلاع داده شود). سلوليت موجب بروز يا بدتر شدن لنف‌ادم مى شود. اگر مرتباً تكرار شود بايد حتماً از آنتى‌بيوتيك مناسب براى كنترل آن استفاده شود (فقط تجويز پزشك). #زندگی_لیمفی_حدیث #لنف_ادم #لنفادم #کرونا #عفونت #پزشکی #درمان #دارو #شیمی_درمانی #رادیوتراپی

💊با قرص خوابیده بودم. منگ بودم و کابوس‌هام شروع شده بود. یه چیزی درست نبود. توی رختخواب راحت نبودم. یه چیزی آزارم می‌داد. متوجه نمی‌شدم چیه. اما حس ترس و غم و عصبانیتِ آشنایی بود که اینجور وقتها، میاد سراغم. غلت زدم، تمام تختم خیس بود. باز شروع شد. چشمه‌ای که سر باز می‌کنه و روزها آزارم میده تا بسته بشه و گورش و گم کنه. انقدر تو شُکِ این تجربه آشنایِ چندش‌آور بودم که متوجه نشدم از شدت قرص خواب، دهانم لمس شده. ساعت سه شب شستشوش دادم، تو عالم گیجی پانسمان کردم، تخت رو تمیز کردم. روتختی و پتو رو عوض کردم و همزمان اشک ریختم. 📌اگر با عضو لیمفی زندگی می‌کنید: 1. در هر شرایطی، توی هر موقعیتی (منزل شخصی، مسافرت، محل کار و...) همیشه عضو رو تمیز نگه دارید. 2. ترجیحاً از لوسیون و روغن بدن کودک (و بدون اسانس و پارابن) استفاده کنید. 3. تا جاییکه از دستتون برمیاد، مراقبش باشید تا زخم نشه، گزیده نشه، آسیب نبینه و... 4. طبق تجربه خودم درمورد پای لیمفی و مادربزرگم که متبلا به برست کنسر بود و دست چپش به لنف‌ادم مبتلا شد، پوست این عضو خیلی زود خشک میشه و به خارش میرسه. به هیچ‌وجه نخارونید. 5. همیشه تعدادی ملحفه تمیز و وسایل ضدعفونی کننده و پانسمان داشته باشید. 6. در صورتی که تجربه‌ای مشابه این ویدیو براتون پیش‌اومد، سریعاً به متخصص مراجعه کنید. چون احتمال ابتلا به عفونت و سلولیت بسیار زیاده. پیج‌هایی که منشن میکنم، میتونن کمکتون کنن. @dr.sh.haghighat @dr.ghahremanpoori @s_sarli_lymph @lymphedema.ahwaz الآن حضور ذهن ندارم، هر درمانگری رو یادتون هست منشن کنید تا این لیست رو کامل‌تر کنیم. 📎 چیزهای زیادی تجربه کردم که نمیتونم تو این پست بنویسم. و راستش داره حالم از خودم و شرایطم و این زندگی کثافت بهم می‌خوره. پ.ن 1: خیلی مراقب خودتون باشید. هیچ‌کس به اندازه خودتون بهتون اهمیت نمیده، آدمها فقط می‌تونن همراهیت کنن، نمی‌تونن درکت کنن و به اندازه خودت نگرانت باشن. پ.ن 2: اینها رو با گریه نوشتم، به یاد تمام جوانی و نوجوانی‌ای که از دست دادم. کاش هیچ‌کس تجربه‌اش نکنه. پ.ن 3: من رو ببخشید که هیچ‌وقت حوصله ندارم و کشش جواب دادن به کامنت و دایرکت رو ندارم. تعطیل‌تر از اونی هستم که به نظر میام. #زندگی_لیمفی_حدیث #لنفادم #لنف_ادم #فیبروماتوزیس #افسردگی #کنسر

🐕🐾🐶 زهی خیال باطل🤦🏻‍♀️ @beh_naz6260 مامان بهناز، شاهد باش😄 @pet_farm_clinic 🏨 #سگ #حنا #زندگی_لیمفی_حدیث #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #افسردگی #تراپی #پت #سگ_آپارتمانی #ریلز #پت_شاپ #پت_فارم_كلينيك #دامپزشکی #برای_سگهای_بیگناه_ممنوعه #سگ_نجس_نیست_نجس_افکار_کسانی_هست_که_بی_آزار_ترین_مخلوق_خدا_را_نجس_میدانند #سگ_بهترین_دوست_بشریت #سگ_نجس_نیست #گربه

🌈 این روزها که دلمون به چیزی خوش نیست، فشار اجتماعی، اقتصادی و... آرامشمون رو گرفته (البته قبلش هم خیلی آرامش نداشتیم🙄)، خیلی اتفاقی آلبوم شخصیم رو پیدا کردم و با دلخوشی یادآوری بی‌خیالی‌های بچگی، آلبومم رو ورق زدم. اما هرچی گشتم، توی اون عکس‌ها خبری از بی‌خیالی نبود. تمامش با یه نخ باریک وصل شده بودن به تلخی‌های بیماری. قبل از بستری شدن بعد از رادیوتراپی کادوهایی که تو بیمارستان گرفته بودم اما این عکس رو بیشتر از همه یادمه چند ماه بعد از دو جراحی سخت و گذروندن بیست و چهار جلسه رادیوتراپی، رفتیم فومن که خستگی در کنیم تو عکس اول، کنار مجسمه‌های معروف پارک فومن بودیم. #عصر_دلگیر_جمعه 😫 #زندگی_لیمفی_حدیث #لنفادم #لنف_ادم #فیبروماتوز #فیبروماتوزیس #فومن #رشت #گیلان #دهه_هفتاد #سفر #خاطره #بهار #اردیبهشت

🥀 عزیز به آلزایمر مبتلا بود. معمولاً آدمها، مکان، زمان و نسبت‌ها رو فراموش می‌کرد. تنها چیزی که تا روزهای آخر به یاد داشت، پسر شهیدش بود. اسماعیل کوچکترین دائی من بود. هیچ‌وقت ندیدمش. اما تو ذهن فرسوده عزیز، اسماعیل حک شده بود. عزیز آب شد، برای بچه‌ای که عاشق بود و برای رسیدن به دختری که دوستش داشت، باید سربازی اجباری تو روزهای نحس جنگ رو می‌گذروند. اسماعیل شهید شد تو روزهای آخر سربازی با یک ترکش در پیشانی. چکامه از ایران رفت و یاد اسماعیل و عشق ناکامش رو تو دلش حبس کرد. عکس‌هایی که از اون روزها باقی مونده، ترسناک، عجیب و غیرقابل تحمله برای من. حجله و سفره عقد برای پسرانی که به ناحق، برای سیاستمداران خونخوار، جان عزیزشون رو از دست دادن. چقدر عشق، علاقه به زندگی و آینده، زیر خروارها خاک تو قطعه شهدا مدفون شده. سال داره نو میشه. صادق باشیم؟ در تمام این سالها هیچ وقت نوروز مبارک نبوده. نه برای مادران و پدرانی که دهه پنجاه و شصت، بچه‌های دسته‌گلشون رو با دستهای خودشون به دل خاک سپردند، نه برای بازمانده‌های هواپیمای اکراینی، قربانی‌های کرونا از دست حماقت مسئولین، آبان۹۸، سال منحوس۱۴٠۱ و.... 🥀تبریکی ندارم که بگم. #نوروز۱۴٠۲ #سال_جدید #نوروز #لنف_ادم #لنفادم #زندگی_لیمفی_حدیث #انقلاب #انقلاب_۱۴۰۱ #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #عید #شهید #جنگ

رسالت روز جهانی زن، تبریک و شادباش نیست قراره به همدیگه یادآوری کنیم، چقدر در این دنیای مردانه، جنگیدیم و می‌جنگیم تا خودمون رو ثابت کنیم. که توانایی‌هامون رو یادآوری کنیم و ثابت کنیم زیبایی، اون چیزی نیست که تعریف شده. میشه پستان نداشت اما زیبا بود، یک عضو بدن رو از دست بدی اما زیبا باشی و... زیبایی معیار نداره، اما همیشه مجبور بودیم تفاوتمون رو پنهان کنیم. به تصور اینکه اون تفاوت، یک ایراده. شجاعتی که خرج می‌کنیم تا جلوی قانون بی‌منطق و نادرست بایستیم برای طبیعی‌ترین حق یک انسان که وقیحانه از او دریغ شده. حق انتخاب پوشش، حق حرف زدن، رأی دادن، حق انتخاب سبک زندگی، زندگی جنسی، زندگی عاطفی، حق ازدواج، حق طلاق، حق حضانت فرزند، سهم ارث برابر، حق انتخاب شریک زندگی، حقوق برابر در جامعه، تلاش برای ازبین بردن نگاه جنسیت‌زده مردان، حق خروج از کشور بدون اجازه یک مرد به‌عنوان سرپرست!!!، حق انتخاب شیوه فکری و روش زندگی. حق تصمیم‌گیری برای جسممون، ذهنمون، و زندگی‌امون گرفتن حق از ظالمان (از خانواده تااااا حکومت) هزینه داره. به اندازه خودت و توانت هزینه کن. مهم نیست چقدر، مهم اینه که شروع کنی. #لنف_ادم #لنفادم #روز_جهانی_زن #هشتم_مارس #سرطان #سرطان_پستان #زنانه #زنان_موفق #زن_زندگی_آزادی #حقوق_زنان #زیبایی #بدن_من #womansday #8march #lymphedema #cancer

#lymphedemaawareness بیشتر عمرم رو گرفتار توضیح شرایط تو، به دیگران بودم. بیشتر قرارها رو کنسل کردم، چون تو بدقلقی کردی. سختی بودنت رو تحمل کردم، چون تو رفتنی نبودی. همیشه تصمیم با تو بود. رفتن، اومدن، خوابیدن، چی پوشیدن. ورزشی که دوست داشتم، تفریحی که آرزوم بود رو از من دریغ کردی. لباس‌هایی که نذاشتی لذت پوشیدنشون و خودم رو تو آینه نگاه کردن و کیف کردن رو باهاشون تجربه کن. دلبری کردن و رقصیدن و خودم رو دوست‌داشتن رو از یادم بردی. هر روز درگیر بانداژ و جوراب واریس و خوب نشدن زخم‌هات هستم. با وجود تو همه چیز بعید به‌نظر میاد. عاشقی کردن، دلبسته شدن، لذت بردن، امید به آینده، تکیه کردن به توانایی‌هام و... رفتارت تو زندگی من، موقتی و زودگذر نیست. قراره همیشه همراهم باشی. حتی بعد از مرگ. و مابقی عمرم رو باید مشغول توضیح تو و محدودیت‌ها و دردهایی که لحظه‌ای قطع نمیشه و فقط زیاد و کم میشه، به دیگران باشم. چون همیشه همـــه از من دلخورن. نمیدونن چطور سر بزنگاه، این تویی که جلوی همه چیز رو میگیری و توان و طاقت من رو به فنا میدی. و من همیشه خسته‌ام. جسمم، روحم، روانم. هیچ نیرویی برای من نذاشتی تا بتونم نرمال دوستی کنم، نرمال زندگی کنم، نرمال تلاش کنم. هیچ‌وقت قبولت نکردم و همیشه زجرم دادی. ولی ناگزیر، همراهمی، تا ابـــــد. 16اسفند، 6مارچ رو به اسمت ثبت کردن. فاک یو لنف ادم فـــاک یـــــو 🖕🏻 #لنف_ادم #لنفادم #زندگی_لیمفی_حدیث #روز_جهانی_لنف_ادم #۶مارس #سرطان #سرطان_پایان_زندگی_نیست #سرطان_سینه #سرطان_پستان #تومور_خوش_خیم #فیبروماتوزیس #رادیوتراپی #شیمی_درمانی #جراحی #جوراب_واریس #سیگواریس #lymphedema #lymphedemaawareness #lymphedematreatment #lymphedemawarrior #lymphaticmassage #cdt #lymphaticsystem #sivgvsris

💊💉 #برای_قرص_های_اعصاب_و_بیخوابی #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی

. و دل من با بی‌اشک‌ترین چشم می‌گریست. اینک سرخترین خون من تنها آتش روشن در این دشت خاموش بود. من بر خود نگریستم که سخت می‌لرزم. من بر خود نگریستم که مارگونه به خود می‌پیچم. از پا تا سر -من- خود را دیدم که درد داشت. و درد از پا تا سر در تن من می‌روئید. و درد در رگهای من می‌جوشید. و درد راه می‌جست بیرون آمدن را. ناگهان من به خود پیچیدم، و همه‌ی کالبدم به خود پیچید؛ و من لرزیدم، و همه‌ی کالبدم به خود لرزید؛ و من خود را در خود فرو بردم، و من در من فرو رفتم... از روایت #اژدهاک #بهرام_بیضایی #لنفاوی #لنف_ادم #لنفادم #مهسا_امینی #آبان #آبان۱۴٠۱

تمام دوران کودکی و نوجوانیم رو بین عقاید تحمیلی خانواده مذهبی و سنتی پدریم و خانواده غیر سنتی مادریم دست و پا میزدم. تک دختر بودم و بعد از چندین نوه پسر به دنیا اومده بودم و بیماری و گذروندن روزهای سخت درمان، تمام توجه فامیل و خانواده رو به سمتم کشونده بود. اما ضربه‌ها کم نبود. تأثیر تربیت مردسالاری، تمام رفتار و واکنش‌های اطرافیانم رو تغییر داده بود. برای من همیشه همه چیز قوانین مشخصی داشت.(با پسرها کمتر بازی کن. از رو بلندی نپر. لباس کوتاه نپوش. موهات رو نباف. خارج از مراسم زنانه، نرقص. صدای خنده‌ات بلند نباشه. تو چشم مردها و حتی پسرهایی که همبازی‌های تو هستن و بیشترشون همسن و سال، مستقیم نگاه نکن. شوخی نکن. بیرون از خونه لباس موجه بپوش و لاک قرمز نزن.) و بیشتر این تذکرها از طرف زن‌ها بود. تعریفشون از موجه بودن لباس هم بنا بر شرایط و فرهنگ و سطح تحصیلات، در فامیل ما متغیر بود. بزرگتر که شدم، من یک فرد ممنوعه بودم. دختری که از نظر اونها، بی‌پروا و آوانگارد زندگی میکرد. من هیچ وقت در چهارچوب تعاریف اونها از واژه زن، زندگی نکردم. طرد شدم، منفور شدم و ترک شدم. سعی کردم خودم باشم و برای این خودم بودن، شانس هم با من یار بود. وگرنه ممکن بود زیر بار قدرت اعتقادهای بی‌ریشه و منسوخ اطرافیانم، من هم الآن دفن شده بودم. ولی امان از ترس. ترس من، ترس ما. اینبار نه فقط از اطرافیان، بلکه از کل آدم‌ها. بله من میترسم. از خودمون بیشتر از گماشته‌های دولت. از تو.