چهل و پنج سال تمام...... سالها در پی هم میگذرن تنها چیزی که تا اخرین نفس برامون میمونه خود زندگیه. این ماهیت ما انسانهاس که وقتی چیزی یا کسی از دستمون میره برامون عزیزتر میشه. لحظه زاده شدنمون و بیاد نداریم که در غم از دست دادن چه چیزهایی فغان میکردیم. سرمون و روی سینه مادرمون میگذارن که با ضربان قلبش و مهرش آروم بگیربم. ولی به مرور رها و تنها میشیم در جریان زندگی طوفان خیز. در تمام طول زندگی در این اقیانوس متلاطم دست و پا میزنیم گاهی نفس کم میاریم و خودمون و رها میکنیم در تلاشیم عزیزامون و داشته هامون و محکم نگهداریم خبر نداریم که اومدیم برای رها کردن و گذاشتن و گذشتن زندگی خیلی قابل برنامه ریزی دقیق نیست برای من مهم بودن و شدنه. من هستم تا اخرین نفس و تنها تلاشم نیک بودنه. دوستون دارم. اخرین شب چهل و پنج سالگی لادن

من لادن خرمی هستم معلم شیرینی پزی بچه ها بهم میگن خاله لادن من طراح آموزش آشپزی و شیرینی پزی کودکانم از سال نود و چهار آموزش آشپزی و شیرینی پزی به کودکان و شروع کردم. خیلی از هنرجوهام الان حسابی بزرگ شدن و خوشحالن که با مواد غذایی از بچگی آشنا شدن و یاد گرفتن باهنر دستشون آشپزی و شیرینی پزی بکنن و دوستان و خانوادشون و خوشحال کنن🥰 امسال بجز بچه های شش تا یازده سال برای نوجوونای دوازده تا هفده سال هم دوره شیرینی پزی مقدماتی و بصورت ورکشاپ داریم که میتونن بجز کسب این مهارت ارزشمند مسیر آیندشون و آگاهانه انتخاب کنن😊 اگر دوست دارین بیشتر در مورد کلاسها و فعالیت های من بدونین ازتون دعوت میکنم به صفحه من بیاین❤️ @ladan.khorrami @minichef.ir @jacinth_chef @sanashoppingcenter @koodakandonya @badbadak_art_school #کودک#آشپزی#آموزش#بازی#شیرینی_پزی#خوشمزه #آشپزی_کودک #minichef#kids#cooking#pastry

بخشی از دوره آشپزی و شیرینی پزی مینی شف. تلاش من برای شادی بچه ها همزمان با یاد گرفتن مهارت آشپزی و شیرینی پزی و بالابردن دانش تغذیه که برای آبنذشون بسیار مفیده با سپاس فراوان از خانم‌سنبل بهمنیار (کارگاه ژاسنت) و مرکز خرید سانا . دوره جدید از مرداد ماه شروع میشه شرایط ثبت نام و بزودی اعلام میکنم. @jacinth_chef @sanashoppingcenter #مینی_شف #لادن_خرمی #آموزش #آموزش_کودک #آشپزی #شیرینی_پزی #کودک #تابستون #minichef#kidscooking #pastry#school#summer

• ‎ثبت نام دوره شیرینی پزی ویژه نوجوانان ۱۲ تا ۱۷ سال ‌‎🟥 مهلت ثبت نام تا یکشنبه ۱۱ تیر ماه - ساعت ۱۷ ‌‎🟩 شروع دوره از سه‌شنبه ۱۳ ماه ‌‎🔗 برای اطلاع از قیمت دوره، زمانبندی کلاس‌ها و دیگر اطلاعات پست‌ را مطالعه فرمایید و به لینک بیو مراجعه کنید.‌‎ . ‎#سنبل_بهمنیار #شف_ژاسنت ‏#jacinth_chef ‏#sonbolbahmanyar #pastry #cakes ‎#لادن_خرمی #ladan_khorrami • ‌‎#شیرینی #شیرینی_پزی ‌‎#شیرینی_فرانسوی #آموزش_شیرینی #نوجوانان کیک ‎‏#تارت #چیزکیک

بعد از سه سال ورکشاپ آشپزی و شیرینی پزی مینی شف با همکاری کارگاه ژاسنت و ساناسنتر برگزار میشه. دوره ای سرشار از هیجان و آموزش خوشمزه ها برای ثبت نام و اطلاع از جزئیات دوره به لینک بایوی صفحه کارگاه ژاسنت که تگ شده مراجعه کنین.

• ثبت نام دوره مینی شف (آشپزی ‌و شیرینی‌پزی کودکان) گروه سنی ۶ تا ۱۱ سال ‌‎🟥 مهلت ثبت نام تا چهارشنبه ۳۱ خرداد ماه - ساعت ۱۷ ‌‎🟩 شروع دوره از ۳ تیر ماه ‌‎🔗 برای اطلاع از قیمت دوره، زمانبندی کلاس‌ها و دیگر اطلاعات به لینک بیو مراجعه کنید. @jacinth_chef👈 . #سنبل_بهمنیار #شف_ژاسنت ‏#jacinth_chef ‏#sonbolbahmanyar #pastry #cakes #لادن_خرمی #ladan_khorrami #sanacenter • ‌‎#شیرینی #شیرینی_پزی ‌#آشپزی #کودک #مینی_شف #آشپزی_کودک #ساناسنتر #مرکزخریدسانا

از کودکانتون دانشمند نسازید! به خاطر باهوشی کودکان را مدارس تیزهوشان نفرستید! کودک تمام عمرش فرصت دارد که دانشمند شود! اما برای کودکی و بازی فقط همین چند سال فرصت را برای همه عمر دارند! تلاش برای ساختن بهترین فرزند، تنها از فرزند شما دانشمند میسازد نه انسانی خوشبخت و خوشحال! تنها انتظارتان از کودکتان یک چیز باشد! خوشحال باشد و از زندگی لذت ببرد. خوب بودن کودکتان کافیست. دنبال بهترین نباشید. بهترین بودن بدبختی است! این "ترین" ها و "ترین شدن ها" خیلی ها را نابود کرده است! #کودک#آشپزی#شیریی_پزی#خاله_لادن#کیک#دسر#آموزش

این کلیپ بی بدیل ، ۶۰ سال قبل به مناسبت روز معلم ساخته شده است ! کلیپی شاهکار و تماشایی و متفاوت از نگاه یک معلم مسئول و یک سرهنگ . این کلیپ مقوله فرهنگ و فرهنگسازی را به زیبایی به تصویر کشیده است . واقعا چه بر سر فرهنگ ما آمده؟!

...... یک روز صبح سرد در سرمای شدید مونیخ آلمان من کودکی 8 ساله بودم ، لباسهایم هم آنقدر گرم نبود که بتوانم سرما را تحمل کنم خانه‌مان هم یک اتاق کوچک بود که من و خواهر و برادر و مادرم در آن زندگی میکردیم من برادر بزرگتر بودم مادرم از سرطان سینه رنج میبرد تا این که آن روز صبح نفس کشیدنش کم شد ، اشک در چشمانش جمع شد نمیدانست با ما چه کند ، سه کودک زیر 9 سال که نه پدر دارند نه فامیل ، مادرشان هم که اکنون رو به مرگ است دم گوشم به من چیزی گفت ، او گفت که تو باید از برادر و خواهرت مراقبت کنی من که 8 سال بیشتر نداشتم قطره‌ی اشکم ریخت روی صورت مادرم سریع بلند شدم تا پزشکی بیاورم نزدیکترین درمانگاه به خانه‌ی ما درمانگاهی بود که پزشکانش یهودی بودند ، رفتم التماسشان کردم میخندیدند و میگفتند به پدرت بگو بیاید تا یک پزشک با خود ببرد آنقدر التماس کردم ، آنقدر گریه کردم که تمام صورتم قرمز شده بود اما هیچ کس دلش برای من نسوخت چند دارو که نمیدانستم چیست از آنجا دزدیدم و دویدم ، آنها هم دنبال من دویدند وقتی رسیدم به خانه ، برادرم و خواهرم گریه میکردند ، دستانم لرزید و برادر کوچکم گفت مادر نفس نمیکشد آدلف ... شل شدم ، داروها افتاد آرام آرام به سمتش رفتم ، وقتی صورت نازنینش را لمس کردم آنقدر سرد شده بود که دیگر کار از کار گذشته بود یهودیان وارد خانه شدند و مرا به زندان کودکان بردند آنقدر مرا زدند که دیگر خون بالا میاوردم ، وقتی بعد از چند روز آزاد شدم دیدم خواهر و برادر کوچکم نزد همسایه‌ها هستند همسایه مادرم را خاک کرده بود دیگر هیچ چیز برای از دست دادن نداشتم ، کارم شب و روز درس خواندن و گدایی کردن بود ، چه زمستان چه بهار چه ... وقتی رهبر آلمان شدم اولین جایی را که با خاک یکسان کردم همان درمانگاه مونیخ بود سنشان بالا رفته بود و مرا نمیشناختند اما هم اکنون من رهبر کشور آلمان بودم التماسم میکردند ، دستور دادم زمین را بکنند و هر 6 نفر را درون چاله با دست و پای بسته بیاندازند و چاله را پر کنند تمنا میکردند و میگفتند ما زن و بچه داریم آنقدر بالای چاله‌ی پر شده ماندم تا درون خاک نفسشان بریده شود و این شد شروع کشتار 120 میلیون یهودی و ... آدلف هیتلر خاطرات کودکی | نبرد من 1941 با کودکان به مهربانی رفتارکنیم آنان از ما الگو میگیرند اگر الگوی خوبی باشیم ، جهانی در آرامش خواهیم داشت

شاهد تحقق یک آرزو هستم. تصور میکنم خداوند پشتم ایستاده دستانم راگرفته تا بلند شوم قدم بردارم و به جلو حرکت کنم. پس از بارها و بارها شکستن،تجربه کردن ودر تلاطم زندگی به گل نشستن. برآنم تکه های کشتی شکسته ام را برهم سوار کنم و دوباره بر آبش افکنم، بادبان برافرازم، مسافرانم را سوار کنم،دلگرمشان کنم تا دوباره در این دریای طوفان خیز سفر از سر، آغاز کنیم. به امید بهاری دیگر. به یاری حق🤍

یعنی خوب می‌شود همه چیز؟ یعنی ما روزهای خوب را می‌بینیم؟ یعنی یک صبحِ زود می‌رسد که چشم باز کنیم و اتفاق‌های خوب رسیده‌باشند به این آبادی؟ که دیگر غریب نباشیم، که دیگر غمگین نباشیم و گزینه‌های خوشایندی برای دلخوشی داشته‌باشیم؟ یعنی می‌رسد آن‌روز که حال همه‌مان خوب باشد؟! خوب‌تر از همیشه؟ امیدوارتر از همیشه؟ که دوباره به عشق فکر کنیم، به ساختن کلبه‌های چوبی وسط جنگل‌ها، به جیغ کشیدن‌های از فرط شادی وسط اتوبان‌های خالی و شنیدن موزیک‌های شاد و رقص‌های بی‌اختیارِ از روی سرخوشی؟! یعنی می‌رسد روزی که شب‌ها خسته از شادی و دستاوردهای خوبی که داشتیم به رختخواب برویم و با مرور اتفاقاتِ روزی که گذشت، قند توی دل آب کنیم و با لبخندهای سرخوشانه‌ی بی‌اختیار بخوابیم؟ یعنی می‌رسد روزی که از فرط بی‌دغدغگی و حالِ خوب، ذوق کنیم از رویش گیاه و طلوع آفتاب و گل دادن کاکتوس‌ها؟ که چشم‌ها را ببندیم و روی ابرهای لطیف خیال، پرواز کنیم؟ که به هم برسیم و توی آستینمان پر از خبرهای خوب باشد؟! که همه جا سبز باشد، رنگ باشد، عشق باشد، لبخند باشد؟ یعنی می‌رسد آن روز؟ @baycot #نرگس_صرافیان_طوفان

قندون زیبای من باورم نمیشه که دوساله ندیدمت. دوسال پیش در سحر چنین شبی من با بزرگترین ترس زندگیم روبرو شدم ساعت پنج صبح تو دیگه نبودی و آرزوی بوییدن و بوسیدنت برای همیشه به دل من موند. چقدر زندگی بدون تو خالیه. تنها با این امید زندم که مرگ برای همه س و روزی دوباره میبینمت.