Kvenmaður af khalil.golami á Instagram er -% og karlmaður er -%. Meðaltal umhugsanir á tilkynntum er um 8.47%. Meðaltal líkings á innlegg er 208 og meðaltal ummæla er 7.
@khalil.golami elska að senda inn umLeiklist og leiklistarsöngur, Heilsugæsla og læknisþjónusta, Arkitektúr, Náttúra og útilegð, Kvikmynd, tónlist og bækur.
2,617
Fylgjendur
8.47%
Áhugi ábendingu
215
Áhugaverðni á innleggum
208
Meðalgildi lúppu á innlegg
7
Meðaltal ummæla á innlegg
-
Alþjóðlegur flokkur
-
Landsflokkur
-
Tilgreindur flokkur
Vöxtur fjölgunnar og póstatalningar
Áhuga ábendingar um áhuga
Tilhneiging kynsáttar
Dómsdýr aldursflokks
Áhugamál
Tilvitnanir - reikningar
Tilvitnanir - hashtög
Áhugi ábendingu
Líkar og ummæli
Athyglisverðum áhrifamönnum
Hagkvæmni áheyrnar afurða
Svipuðar ábendingarnar
3,913 followers
3,872 followers
3,869 followers
3,840 followers
3,837 followers
3,830 followers
3,828 followers
3,810 followers
Nýleg innlegg
. با دوربین وارد سوژه می‌شوم. یا که، دوربین من را در سوژه جا می‌گذارد. چه تجربه‌ی شیرینی‌ست عکاسی بین مردم (نه از مردم)، و بخصوص خانواده‌ها. دختر بچه، جلوتر از مادرش، به راهنمایی‌های مدیر کتاب‌خانه متمرکز شده، و پسر بچه‌ای که همه‌ی 15 عکسی که گرفتم به من خیره مانده. شیفته‌ی لحظه‌هایی‌ام که غرق لحظه‌اند- لحظه‌ای خالی از لحظات پیش. ذهنی تهی از داوری، چنان که ماینور وایت نوشته: "ذهن عکاس در ضمن خلاقیت، تهی‎ست... در واقع، حالت ذهنی بسیار فعال، بسیار پذیرنده و آماده‎ی به چنگ آوردن تصویر در یک چشم به هم زدن؛ با این حال، هر لحظه، هیچ تصویر از پیش شکل گرفته‎ای در آن وجود ندارد". روی عکس تمرکز می‌کنم تا حالت‌های ناب رفتاری‌شان را یاد بگیرم. یاد بگیرم که بچه‌ها زمانی که ما بزرگ‌ترها مشغول بساط همیشگی هستیم، چه می‌کنند. و دختر بچه‌ها با آغاز بلوغ جنسی‌شان چه گونه از مادر پیش می‌زنند و تا چه حد در این پیش زدن مختارند. در گرماگرم رفت و آمدها و دیالوگ‌های نامفهوم چیزی ثبت می‌شود که بر صفحه‌ی سفید حلقه‌ی ذهن‌ام گره می‌خورد. و من نیز در این لحظه گره می‌خورم- باقی می‌مانم- و در دنیای شلوغ آدم‌ها کودک می‌شوم. تصویر: کتاب‌خانه‌ی تازه تاسیس شهر سهند و خانواده‌هایی که برای یافتن چیزی آمده‌اند که باید در این جا بوده باشد. و امیدوارم بوده باشد. تیرماه صفر دو تبریز .
120
3
. خیر و شر از نوع روسی مانی، پیامبر ایرانی، به جهان خیر و شر باور داشت: دو نیروی همگام در نهاد آدمی مثل تولد روز از شب و برعکس- در دل شب‌ها روز نهفته و روزها آبستن شب‌اند. آگوستین (که در جوانی اعتقاد مانوی یافته بود) با خود پرسید، خدا یکی‌ست پس شر برای چیست؟ چون خدا خیر آفریده و نه شر. سوال: چرا کار خیر نمی‌کنیم؟ چون در شر خیر زیادی نهفته ولی خیر آخرش به شر می‌رسه. جمهوری اسلامی رو نگاه کنید. رئیس مجلس‌مان می‌خواست خیر برساند (موسسه‌ی خیریه راه انداخت) که شر به پا شد. الان همه زدن تو خط شر که نهایتا خیر می‌شه. جمهوری اسلامی با شر خیر می‌کنه چنان که روس. طوری که معلوم نیست کدام‌مان بیش‌تر روس‌ایم. روس و ایران مثل شب و روز به هم تبدیل می‌شن. تصویر: عکس علی حق‌دوست از حاشیه‌ی نشست خبری مدیرعامل مس سونگون. استقلال مس سونگون که داشت کام همه را شیرین می‌کرد، فرهنگی، نماینده‌ی تبریز، گفت زیاد جای خوش‌حالی ندارد چون هنوز پس پرده چیزهایی ناکام مانده. خرداد صفردو .
205
1
. انقطاع تاریخی و اراده به نیستی فردریش نیچه: اراده به نیستی نیک‌تر از بی‌ارادی به هستی‌ست. فردین علیخواه نوشته‌ی جالبی دارد که خلاصه‌اش این است. "چند دهه قبل در خانه‌ها عموماً سه قابِ عکس در طاقچه به چشم می‌خورد: اللّه، علی، و آقاجان. بعدا عکس‌های خانوادگیِ دست به سینه در مشهد عکس آقاجان را پایین آورد. سپس عکس‌های ازدواج جای آن‌ها را هم گرفت و نهایتا گوشی‌های همراه "من" را جای‌گزین همه چیز کرد". این روند پیشرفت یا مدرن شدن برای ما حاصلی نداشت جز چالش هویتی. سرگذشت عکس‌ها سرگذشت "من" است. علیخواه خوب گفته که عکسْ اجتماع را متلاشی و "من" را جای‌گزین‌اش کرد. اما در مورد این منِ طلب‌کار چیزی نمی‌گوید. در اعتراض‌های اخیر منِ بی‌شکل در تقابل با منِ ممالک مترقی شکل عصیان گرفت. سیل عظیم عکس‌های سلفی بیان‌گر من نوظهور است: من خود را به چالش می‌کشد گویی چیزی از وجودش را گم کرده. علیخواه به عنوان جامعه‌شناس، جز حسرت گذشته و زندگی سنتی، نتوانسته به نتیجه‌ای برسد. احیانا او هیچ نظری به انقطاع تاریخی این سرزمین ندارد. جوانان اراده‌ای رو به آینده‌اند و گذشته هویت آینده است. امروزه چالشِ مهمْ انقطاع از گذشته است. کمابیش با چنین شکلی از بی‌هویتی در کشورهای مجاور هم روبه‌روایم. این ربطی به ملی‌گرایی ندارد چون ملی‌گرایی نیز برخاسته از سنتی سیاسی‌ست که فردیت در آن حذف شده. برخی کشورهای عربی در ثروت باد آورده دنبال هیچ منی نیستند و در شکل خفقان‌آورتر از دیکتاتوری سرگرم‌اند. برگردیم به حرف نیچه که گفته "خواستن نیستی نیک‌تر از نخواستن هستی‌ست": برای نسل کنونی عصیان و آشوب شکلی از اراده کردنِ نیستی‌ست چون از خاموش ماندن می‌هراسد- نیستی به از هستی بی‌ارادی- نبودن نیک‌تر از بودن بی‌هویت! باید گذشته را احیا کرد طوری که امروزِ ما را معنا بکند. و این رجوع به پس ارتجاع نیست، که تاریخ است. تصویر: نقوش تاریخی از بساط زنانه در خانه‌ی حریری. زنان باگیسو و زنان بی‌گیسو. تاریخی بریده شده در مقطعی که ناگهان همه چیز حرام شد. بهار نود و شش .
115
2
. بی‌تفاوتی‌های اجتماعی هر کس در قبال اجتماع خویش مسئول است و این مسئولیت در پرتو فردیت شکل می‌یابد؛ نه قومی، قبیله‌ای، اجتماعی، یا که خانوادگی: این‌ها به دنبال تعصبات بومی‌اند و از مسئولیت می‌پرهیزند. جامعه‌ی بی‌تفاوت جامعه‌ای‌ست که مردمان‌اش از فردیت فرار می‌کند، از دیده شدن، از شنیده شدن، از چهره شدن و غیره؛ و برعکس، شبیه شدن و پشت سر دیگران مخفی ماندن راهی برای قانون گریزی‌ست. پوشش‌ها، رفتارها، و آیین‌های اجتماعی پوششی برای دیده نشدن‌اند و آن که به یکی از این موارد اعتنا نکند سریعا نگاه‌ها را به خود جلب می‌کند. همه‌ی این موارد را می‌شود در قالب "سنت" گنجاند با اسمِ "عمل و اعتنا به رسم‌های رسوب کرده". حجاب می‌تواند در حکم تشبّه و پشت سر ماندن بوده باشد و چادر این کار را تسهیل می‌کند: حریم امن برای پرهیز از در دست‌رس بودن. یونیفورم اما، برخلاف چادر که یونیفورم محسوب می‌شود، مسئولیت اداری (مثل پلیس) را برملا می‌کند. تشابهات (مثل پناه بردن به پشت سر مردم) از تشخص و واقعی شدن جلوگیری می‌کند- از رو در رو شدن با اتفاقات پرهیز می‌کند و قصور و سستی و بی‌ارادگی را از گردن خویش می‌رهاند. مسئولیت‌پذیری در رو در رو شدن با اتفاقات حاصل می‌شود چون تشخص اجتماعی دارد، چون از بین هزاران نفر قابل تشخیص است. چهره‌های ناپیدا عامل هر نوع فسادی می‌تواند باشد، همان گونه که دزد شبانه با نقاب سر وقت اموال مردم می‌رود. یکی از علل تشبّه ترس است، ترس از فقر، ترس از حاکمیت، ترس از آخرت، و غیره. من که می‌ترسم کم‌تر عمل‌گرا هستم و در گوشه‌ی بی‌صدا تنفس می‌کنم. حاکمیتی که عمل یا دخالت مردم را نمی‌خواهد ترس را حاکم می‌کند و برای ترس نیز عمل به رسوبات اجتماعی را. قاعده این است: هر فرد هم مسئولیت کارهای خویش و هم مسئولیت کارهای اجتماع را بر عهده دارد، نه پدر و مادر و برادر و اقوام. مسئولیت اقدامی انفرادی‌ست نه گروهی. این تشخص است که در تقابل با دین رسمی قرار می‌گیرد و نه خود کشف حجاب. دین رسمی دین حاکمیت است: دین گروهی- دین رهبری شده. تصویر: زباله‌گردِ خسته از جست‌جو در حال استراحت است. نمی‌توانم ادعا بکنم علاقه به کارش کم‌تر از کار عکاسی من است. به نظر می‌رسد هر دو از رضایت خاطر برخورداریم. ولی می‌دانم او از یک کارمند زیر نظر دولت تحرک و هیجان کاری بیش‌تری دارد. زباله‌گاه آناخاتون تبریز مهر ماه هشتاد و نه .
135
0
. دارایی‌های من پشت چیزهایی که ندارم پوشیده می‌ماند مثلا که قیمت دوربین‌ات چند است، و غیره. کسی که آپارتمان‌اش را با ارزش مالی می‌خرد زندگی‌اش پشت خرده دارایی‌هاش گم می‌شود و آن که عکاسی را با دوربین قیاس می‌گیرد نمی‌داند خودکار بیک هم برای نویسنده کافی‌ست. آن چه من بها می‌دهم در بهای نرخ‌ها مندرج نیست. و نه مثل پیمانکاری که با مصالح‌اش سنجیده می‌شود و حکومتی که به نفت و سرمایه‌های زیرزمینی می‌بالد. من با تن‌ام همراه‌ام چون با تن‌ام فکر می‌کنم- با دوربین و فتوشاپ‌ام. این‌ها همه برای من‌اند و نه برعکس. همه این‌ها هستند چون من هستم؛ و چون نویسنده "هست" قلم و کاغذ هم هست و نه برعکس. من فوتبال را هم از نقطه‌ی انتهاش، از نقطه‌ی برعکس‌اش آغاز کرده‌ام: زمانی با فوتبال آشنا شدم که با تراختور آشنا شدم و تراختور را چنان یافتم که سکوها را. پس برای من تراختور فوتبال هست ولی فوتبال تراختور نیست. چون چیزهایی در تراختور هست که در فوتبال نیست. مایملک من نه در انظار که در پشت انتظارها نهفته. هر کس که قضایا را از نقطه‌ی نامنتظر یا برعکس‌اش بنگرد آن گاه من را با همه‌ی دارایی‌هام خواهد یافت. نگاه‌های منتظر اما دارایی را برحسب نرخ بورس می‌سنجد و همه چیز به نرخ و مصالح واگذار می‌شود: صلح منم و مصالح اینان. تصویر: سون ایپک تئللی بولودلارلا اوفوق‌ده ساریشیب‌سان ساواشارکن باریشیب‌سان گؤی‌دن ایلهام آلالی سیرری سماواتا دئیه‌رسه‌ن... . شعری از شهریار که سلسله کوه‌های سهند را به جزوی از املاک فرهنگی و ملی ملحق می‌کند. این صحنه تصویری در ذهن تاریخی ما رقم زده که در لحظه‌ی دیدن متوقف‌مان می‌کند: مایملک حکومت مردم‌اند و مایملک مردم ادبیات، نه چاه‌های نفت و موشک. آبان هشتاد و نه هِشتَری یا هشترود .
210
3
. برای عبدالله واعظ من با آقای واعظ از طریق کتاب‌فروشی‌ سپهر در تبریز آشنا شدم و سپس در جلسات مثنوی‌اش شرکت کردم؛ خانه‌ای در "قارانلیق کوچه"ی محله‌ی اهراب تا حدی قدیمی با حیاطی پر از درخت مو و دیوارهای آجری. در زدیم و مردی با تیپ باغبانی در را باز کرد. سراغ آقای واعظ را گرفتیم. پرسید شما؟ و راهنمایی‌مان کرد به سوی پله‌هایی که می‌پیچید به طبقه‌ی بالا. او که پشت سرمان می‌آمد، رفت و نشست کنار سماور همیشه جوشان: خود عبدالله واعظ بود! طاقچه‌هایی پر از کتاب مثنوی و حافظ و غیره. کنار سماور زانوان نحیف‌اش را بغل کرد و نشست. علاوه بر جلساتِ مثنوی، قرآن، حافظ، فیزیک، گلشنِ راز هم در خانه‌اش دایر بود. از نظر سیاسی خوش‌بین بود: در زمان انتخابات پوستر بزرگ خاتمی (رئیس جمهور وقت) را در ورودی اتاق‌اش برای مدت‌های زیاد نگاه داشت. و شمعدانی خشکیده که ماه‌ها در طاقچه‌ی پنجره بود. از نظر دین معتقد ولی بی‌تکلف بود. از شعر معاصر گرایش اجتماعی داشت: شعر معترض- شعر عصیان‌گر. روش او برای اداره‌ی جلسات‌ نظام استاد- شاگردی بود نه مشاجره و جدل. آموزگاری بود که گوش دادن یاد می‌داد، بی این که خودِ مبالغه‌انگیزش را به رخ بکشد. اهل بحث نبود. چیزی از خویش نقل نکرد و حتا از خاطرات‌اش. علاقه‌های مشترکی به هایزنبرگ و پلانک و اینشتین داشتیم. به طور نامنتظره‌ای شوخ‌طبع بود: شوخ‌طبعی برای فرار از قهرمان بازی- فرار از جدی گرفته شدن- برای این که خود را جدا نکند. آن چه جدی بود خود اندیشه بود نه شخصیت‌پردازی. او را برخی درویش، شمس، هگل زمانه، رازبین و غیره قلمداد کردند تا غیر قابل نقد ماند. واعظ پشت این القاب چهره‌ی ناپیدایی گرفت، مثل شهریار. علاقه به نوشتار و کتاب نداشت. من به سراغ کلیات بودم و او در عوض جزئیات تحویل‌ام می‌داد؛ حتا در رعایت دستور زبان (کلیات اعتماد به نفس دارد). تا این که سرطان حنجره او را از پای درآورد. محصول فکری واعظ برای من چند نکته‌ی مهم شد: گوش سپردن، جزئیات، آشنایی با مثنوی معنوی، و مهم‌تر این که اشتراک تفکر و زندگی شخصی را از نزدیک تجربه کردم. تصویر: با عبدالله واعظ در نمایشگاه نقاشی کسانی که در جمع حضور دارند. باید حول و حوش سال هفتاد و سه به بعد بوده باشد. به مناسبت 5 خرداد 1378 سال‌روز درگذشت واعظ .
232
15
* Eignarréttur: Efnihöfundar eru sjálfgefni eignarréttaraðilar. Þetta fréttir, sem innihalda myndir, texta, myndskeið, innlegg og próf á samfélagsmiðlum, eru birt á opin svæði og samfélagsmiðlum þeim til að vera opinberum auglýsingum.
Algengar spurningar: Instagram tölfræði og skoðanir fyrir @khalil.golami
Hvernig get ég fengið aðgang að uppboðum og greiningu Instagram fyrir @khalil.golami?
StarNgage býður upp á ítarlegar greiningarskýrslur sem veita lykiltölur og skoðanir sem gefa þér fullt skilning á @khalil.golami. Þú getur skoðað ýmsa viðburði, svo sem Instagram fjölfuna staðla, svo sem fjölfunartölur og vöxtuatriði, áhuga ábendingu og vöxtuatriði. Þú getur einnig fengið upplýsingar um meðalfjölda líka og ummæla á innleggum, viskun um þáttakendur eða áheyrendur og afurðum, minntum um viðeigandi heiti, svipuðum reikningum og nýlegustu innleggum.
Hvað er núverandi fjöldi fylgjenda fyrir @khalil.golami á Instagram?
Frá síðustu uppfærslu hefur @khalil.golami safnað sérstökum fylgingu af 2,617 fylgjendum á Instagram.
Hvaða gagnaflæði og greiningu fjallar fulla skýrsla um @khalil.golami á Instagram?
Okkar fullkomna Instagram greiningarskýrsla veitir fagskyldri yfirsýn yfir @khalil.golami á Instagram. Þessi skýrsla gengur út í dýpri upplýsingar um vöxt fjölgunnar yfir tímann, skiptivinnuatriði og postingageta, bæði á viku- og mánaðargrundvelli. Til að fá aðgang að þessum umfangsmiklu skýrslum skaltu skrá þig og stofna nýtt StarNgage reikning eða skrá þig inn í þinn meðfylgjandi reikningur.
Get ég fylgt því hvernig áhuga ábending @khalil.golami á Instagram hefur þróast?
Já, StarNgage greiningarverkfæri leyfa þér að fylgja vöxtu áhuga ábendingar fyrir @khalil.golami á Instagram. Þessir gögn hjálpa þér að meta hversu árangursrík er áhuga ábendingarstefna @khalil.golami.
Hvernig get ég notað skilning á ákveðnum hópi áheyrenda á Instagram?
Að fá innsýn í aldurshóp ástilltrar áheyrnar á Instagram getur verið ómælanlegur gildi. Það gerir þér kleift að höggva á áhrifasiður áverkar samfélagshlut þátttakenda á @khalil.golami, þar sem þú færð upplýsingar um aldurstölu, kyn, staðsetningu og hagsmunatengsl þeirra.
Hvernig get ég notfært mér greiningu á auðlindahagkvæmni til að bæta markaðssetningaráætlun mína á Instagram með @khalil.golami?
Auðlindagreining er öflugt verkfæri til að skilja hvaða vörumerki eða vörur buntru aðhafendur þínir hafa mest hagsmun af. Þessar upplýsingar geta haft áhrif á samstöðu þína við þá fylgjendur sem þú hagntúar á Instagram.